۱۳۹۷ دی ۴, سه‌شنبه

تولد عیسی مسیج

تولد عيسي مسيح
«من پشت در ايستاده‌ام. در را مي‌کوبم. اگر کسي صداي مرا بشنود و در را باز کند‌، وارد مي‌شوم و با او شام خواهم‌ خورد و او نيز با من».
مسيح
اشک قطره‌اي درشت‌، از چشمان هراسان زن‌، در آستانه‌? فروچکيدن است. قامت مچاله‌? او‌، در گره‌? فشرده‌? جمع‌آمده‌ترين اوباش‌، چون پوپکِي بالْ‌شکسته مي‌نمايد که به محاصره? کرکس‌ها درآمده باشد. فريسيان با ريش‌هاي بافته و انبوه خود ـ که به چهره‌هاي چرمي و زمختشان خشونتي حيواني مي‌بخشد ـ او را دوره کرده‌ا‌ند. کسي به کسي نگاه نمي‌کند. گورکن آخرين کپه‌? خاک را با غيظ به بالا پرتاب مي‌کند و بيرون مي‌پرد. گرداگرد گودالِ آماده ـ که به دهان مرده‌اي ماننده است ـ کوه‌واره‌اي از قلوه‌سنگهاي ريز و درشت‌، دندان بر دندان مي‌سايد. از هوا زهر و خون مي‌چکد. فريادي چون غلتيدن بشکه‌? تندر بر بام ابرها‌، فضا را سرد و خشک مي‌شکافد:
ـ بياوريدش!
زن که تا اين هنگام ساکت ايستاده‌، لبان داغمه بسته‌اش را مي‌گشايد و فريادي جگرخراش از نهاد خسته برمي‌آورد. آنان که به تماشا ايستاده‌اند‌، گامي به ترديد به جلو مي‌گذارند. کودکي در آغوش مادري در بين جمعيت‌، بي‌تاب و بهانه‌گير‌، ونگ مي‌زند. پرنده‌اي بهت‌آلود از روي شانه‌? تماشاگران ساکت پرمي‌کشد و در نگاه سربي آسمان فرو مي‌رود.
ـ نه!... دست نگهداريد!
...
کورسويي لرزان در قلب زن روشن مي‌شود. جرأتي خفيف در خونش مي‌دود.
- اين کيست؟ که چنين آمرانه و با شهامت اجراي «حکم خدا!» را مانع مي‌شود؟!
نگاهها‌، زخمي و ژرف‌کاو‌، هر يک کاسه‌اي لبريز خون؛ خوني غليظ‌، به يکباره به پشت مي‌چرخند.
- باز هم تو‌، عيسي ناصري!
مسيح‌، آرام پاي بر خاک مي‌کشد‌، بادي شوخ‌دامن و بازيگوش‌، نرمتابِ گيسوان سياه و بلندش را اندکي پريش مي‌کند. در سيمايش قاطعيتي آميخته با مهرباني موج مي‌زند.
ـ اين زن بي‌گناه است. آزادش کنيد!
موجي آميزه‌? بهت و خشم چهره‌? فريسيان و سنگ به‌دستان کبود چهره را درمي‌نوردد و رگ برآمده‌? گردن آنان را برجسته‌تر مي‌کند.
- اين زن خدا را به خشم آورده‌، سزاي او...
[مسيح‌، با طمأنينه]:
- فقط آناني بمانند که خود تاکنون هرگز دست به گناه نيازيده‌اند...
همهمه‌? دهان‌پرکن ناگهان فرومي‌نشيند. کسي‌، آهسته به کسي ديگر نگاه مي‌کند و آهنگ نگاه او تکرار مي‌شود. نگاهها يکي‌يکي‌، از صورت خون‌مرده‌? زن‌، ابتدا با ناباوري به خط افق و آنگاه به درون تابانده مي‌شوند. فريادي در هر وجدان‌، نهيبي در هر قلب. مشتها شل مي‌شوند و قلوه‌سنگ‌ها يکان‌يکان فرو‌مي‌افتند. کم‌کم گامها تُنُک و آنگاه دور مي‌شوند. اندک زماني بعد‌، فريسيان نيز رفته‌اند. تنها عيسي برجاست.
...عيسي که اهل سنگسار نيست.
***
اين جلوه‌اي از سيماي تابناک مسيح است؛ پيامبري شگفت با تولدي شگفت‌انگيزتر‌، در دامن پاک مادري پيامبرسان چون مريم عذرا. او حدود ???سال قبل از اسلام و در زمان حاکميت هيرودس رومي بر سرزمين مقدس، در شهر «بيت‌اللحم» متولد شد. بخش عظيمي از اهميت ظهور عيسي را بايد در نقش‌آفريني و مسئوليت‌پذيري بي‌بديل مريم عذرا جستجو کرد.

 

مريم‌، زني برگزيده‌، پاک و شکيبا 

مادر مريم و پدرش‌، عمران‌، از چهره‌هاي خوشنام بني‌اسراييل بودند. اين مادر وقتي باردار بود نذر کرد‌، پسري را که به‌دنيا مي‌آورد‌، به خداوند هديه‌ کند؛ يعني وقف دين و کنيسه نمايد. اما برخلاف انتظار و توقع، نوزاد‌، دختر بود‌، او را «مريم» ناميدند. مريم از نوجواني تحت سرپرستي ذکريا‌، از پيامبران نامور بني‌اسراييل قرار گرفت.

تولد خارق‌العاده‌? مسيح 

داستان تولد مسيح در سوره مريم به‌طور کامل آمده است. ظهور فرشته الهي به‌صورت يک انسان بر مريم‌، در خلوت عبادت‌، شروع ماجراست. فرشته به او پيام باردار شدن و تولد عيسي مولودي فرخنده و مبارک را مي‌دهد. از اين پس سرگذشت دردناک مريم براي ساختن رويدادي شکوهمند در تاريخ شروع مي‌شود. اوباش تحريک‌شده و ولگردان هرزه‌درا و چماق به‌دست‌، او را ناپاک و بدکاره مي‌ناميدند و بسا زخم‌زبانها مي‌زدند. مانند: «اي مريم! پدر و مادرت اين‌کاره نبودند ولي تو چرا؟!…».
اين‌چنين بود که بار عظيم زادن يک وجود تاريخي جديد، بر دوش مريم عذرا قرار مي‌گيرد و او با طاقتي شگفت‌، پيروزمندانه آن را به‌ثمر مي‌رساند.
وقتي اين داستان را مي‌خوانيم‌، بي‌اختيار از خود سؤال مي‌کنيم‌، چه عمدي در کار بوده که خدا تولد مسيح را با اين مکانيزم شگفت و بحث‌برانگيز‌، به انجام برساند؛ آن هم با برگزيدن يک زن يعني مريم. آيا بهتر نبود شيوه‌اي معقول و شرع‌پسند! در پيش مي‌گرفت؛ شيوه‌اي که جاي اما و اگر و سوء‌استفاده براي آخوندهاي زمان و حدزنان متشرع باقي نگذارد؟
با کمي درنگ و رفتن به عمق‌، بايد گفت برحسب اتفاق، جان کلام نيز اينجاست گويي خدا عمد داشته‌، به اين وسيله با تماميت نکبت و ريشه‌? جاهليت و ارتجاع دربيفتد. تحت قوانين ارتجاعي آن زمان‌، زن‌، وجودي گناهکار به‌شمار مي‌آمد و با کوچکترين بهانه خونش مباح مي‌شد. ميهن اسيرمان را در زير نعلينِ خونينِ عمامه به‌سران تازيانه به‌دست نگاه کنيد تا دريابيد ???سال قبل از ظهور اسلام‌، زنان آن روزگار از دست فريسيان چه مي‌کشيده‌اند. راستي چه شباهت شگفتي! وجود دارد بين زمانه‌? ما و شرايطي که مسيح در آن برانگيخته شد؛ آيا اين تصادفي است؟

تولد مسيح‌، پديده‌اي رودرروي نگرش آخوندها

آري‌، نفس تولد عيسي بار ضدارتجاعي دارد. او در شرايطي قدم به عرصه‌? حيات گذاشت که متوليان دروغين دين(همان‌ها که سنگسار توسط آنها ترويج و اجرا مي‌شده) با دکانهاي ارتجاعي خود‌، مردم جامعه و انديشه‌? انساني را به انحراف کشانده‌ و براي زن شخصيت و احترامي قائل نبودند. حالا کسي به پيامبري مبعوث شده است که اولين اتهامش اين است که اصلاً پدر ندارد و معلوم نيست چگونه به‌دنيا آمده است.‌
اينجاست که بايد دوباره آن جمله‌? طلايي خضرِ پيامبر را ـ در پاسخ به سؤالات مکرر حضرت موسي ـ از قول قرآن شنيد‌ و در آن تعمق کرد: «أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْراً».(کهف- ??و ??) آيا به تو نگفتم نمي‌تواني صبر کني؟
***
ماحصل اين که‌، تولد مسيح درست در نقطه مقابل ايدئولوژي آخوندها و فريسيان دين‌فروش قرار دارد. پيام اين تولد اين است که کسي ياراي مقابله با آخوندها را دارد که خودش کاملا از تفکرات آلوده‌? آنها بري باشد؛ و مسيح به درستي آن کس بود.
در قرآن مي‌خوانيم حضرت مسيح - در حالي که نوزادي بيش نيست - در گهواره‌، خود را به‌عنوان بنده‌? خدا‌، صاحب کتاب و پيامبر معرفي مي‌کند «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِي الْکِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِياً / وَجَعَلَنِي مُبَارَکاً أَينَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاه‌? وَالزَّکَاه‌? مَا دُمْتُ حَياً» و بلافاصله انگشت مي‌گذارد روي نيکي و احترام نسبت به مادر بزرگوارش؛ زيرا اين مريم است ـ که پس از به‌دنيا آوردن مسيح ـ در معرض اتهام و ژاژخايي آخوندمآبانه‌? اوباش قرار گرفته «وَبَرّاً بِوَالِدَتِي» و مي‌گويد خدا مرا جبار شقي قرار نداده «وَلَمْ يجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِياً».(مريم- آيات ??-??)
اين کنايه و اشارتي گوياست به ديدگاه زن‌ستيزانه و ضدانساني آخوندهاي شقي و پليد؛ آناني که «پشه را صافي مي‌کنند ولي شتر را با بارش فرومي‌بلعند»؛ همان‌ها که چپاول و رباخواري و… را حلال مي‌شمارند اما براي زنان حکم سنگسار صادر مي‌کنند». خدايي که مسيح مي‌پرستد و به پرستش او فرامي‌خواند‌، «جبار» و «شقي»‌، ديکتاتور و خونريز نيست بلکه او و خدايش‌، در برابر جباريت و شقاوت ديني قرار دارند.

 

مخاطب اصلي مسيح، ارتجاع سفاک و زن‌ستيز ديني 

بنا بر آنچه گفته شد‌، مخاطب اصلي مسيح، آخوندها و فريسيان رياکار و دين‌فروش بودند. عيسي از همان روز نخست اعلام کرد که دين جديد نياورده بلکه تأييدکننده دين موسي است. آمده تا تحريفات ارتجاعي عليه آن آئين را افشا کند. «وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَينَ يدَي مِنَ التَّوْرَاه‌? وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيکُمْ وَجِئْتُکُم بِآيه‌? مِّن رَّبِّکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِيعُونِ»(آل‌عمران- ??) جنگ مسيح‌، عليه ارتجاع مذهبي جنگي سخت بود. او آنها را در تمامي مظاهر دين‌فروشي مي‌کوبيد و افشا مي‌کرد. نمونه‌اش داستاني که در ابتداي اين نوشتار نقل کرديم که چطور مسيح مانع سنگسار يک زن نگونبخت شد.
جنگ با ارتجاع سفاک ديني [آنگونه که در روزگار غريب خودمان شاهد آن هستيم و با پوست و گوشت و استخوان آن را لمس مي‌کنيم] جنگي سخت است؛ به فداکاري زياد و سقف‌شکني نويني در طاقت انساني نياز دارد‌، از اين رو مسيح در بسياري از موارد سخناني با اين مضمون دارد:
«گمان نکنيد که آمده‌ام تا صلح به زمين بياورم. نيامده‌ام که صلح بياورم بلکه شمشير را». «دشمنان شخص‌، اعضاي خانواده او خواهند بود‌، هر که پدر و مادر خود را بيشتر از من دوست داشته باشد‌، لايق من نيست. هر که صليب خود را برندارد و به‌دنبال من نيايد لايق من نيست. هر کس فقط در فکر زندگي خود باشد آن را از دست خواهد داد‌، ولي کسي که به‌خاطر من زندگي خود را از دست بدهد زندگي او در امان است».

مسيح‌، مبشر عشق‌، عطوفت و عدالت

روياروي شقاوت دين‌فروشان که ما نمونه‌هاي فراوان آن را روزمره در جامعه? آخوندزده‌? خودمان حس مي‌کنيم‌، مسيح مبشر عشق و عطوفت بود. از اين رو به محرومان مي‌گفت: «اي تمامي زحمتکشان و گرانباران‌، نزد من بياييد و من به شما آرامش خواهم داد».
قبل از مسيح آنچه به نام دين در جامعه تبليغ شده بود‌، جز وحشيگري و سنگدلي نبود. دست و پا بريدن‌، چشم درآوردن‌، سنگسار و شقه کردن ـ در پوش اجراي احکام و حدود ديني ـ سبب شده بود تا آخوندها و فريسيان بر گرده‌? مردم حکومت کنند. ستمديدگان در وجود مسيح پيامبري را ديدند که به رحمت‌، عدالت و رهايي فرامي‌خواند و او تا جاودان منادي همين آمال بزرگ بشري گرديد تا در تمامي خروشها و فريادهاي آزاديخواهي و عدالت‌جويي پيام او به گوش برسد.
***
سالروز ميلاد مسيح(ع) زماني است براي بهترين آرزوها تا ايران‌زمين نيز با الهام از پيام مسيح‌، از چنگال ارتجاع هار و فاشيسم شقاوت‌پيشه‌? ديني رها شود‌ و صلح و برابري جاي آن را بگيرد. تا آن زمان نيز فرزندان مجاهد و آزاديخواه سرزمينمان بي‌گمان «صليب خويش بر دوش» با افتخار بر پيمودن راهي پاي خواهند فشرد که مسيح و ديگر مبشران نجات بشري آن را گشوده‌اند. باشد تا اين جمله‌? زيبا و ژرف مسيح‌، ره توشه همه مبارزان آزادي باشد که گفت:
«هر کس تا آخر پايدار بماند‌، نجات خواهد يافت».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر