۱۳۹۶ مهر ۲۹, شنبه

خاطره ازجعفر کاظمی به نقل ازیکی ازهم بندان او
موقعی که من به بند موسوم به آموزشگاه سالن یک منتقل شدم، اولین باراورا در سالن دربسته سلول 33دیدم .
اودرسلول علیرغم اینکه شکنجه شده بود، خیلی سرحال بود
اودرسلول دربرنامه جمعی مشوق مابوده است
دربرنامه جمعی همچون ورزش جمعی ، سرودخوانی ،گرامیداشت شهدا،فعال بود
اوازکسانی بود که همواره مورد ضدیت هیستریتک مرتضوی ریئس وقت زندان اوین بوده به همین دلیل همواره مورد آزار واذیت او وشکنجه گران اوین بوده است.
اوهنگامی که شهید قاسم کاشانی به علت فعالیت های بالا درسالن 5و3 به اتاق دربسته ما منتقل شده بود مورد استقبال گرم اوقرارگرفته بود
اوازجمله کسانی بودکه بارها ازنزدیک شاهد بودم، که بعضا براثر مقاومت درسلول اوراپاسداران زندان به بیرون برده وشکنجه می کردند
آخرین باری اودربند سالن 2اوین دیدم درحالی که دست به اعتصاب غذای خشک زده بوداورادیدم از اوسئوال کردم که کاری داری ،اوروبه من کردوگفت که نبایستی ناامیدشد حق را باید گرفت برای آن قیمت داد .
بعدازمدت چندروز اعتصاب غذای خشک درزندان دژخیمان به زوراورا به مکانی دیگ بردنداین آخرین دیدارمان بوده است
بعد از آن اوراندیدم تا اینکه در ارتش آزادیبخش ملی ایران اورا دیدم که برای دیدار فرزند ش آمده بود.
بعدا شنیدم بعد ازاینکه از اشرف به ایران برگشت دستگیرشد وبخاطر دیدار ازاشرف ازعراق ورزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران رژیم ایران به او حکم اعدام داد .
واوبه عهدش باخداوفاءکرد وشهید شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر